خیلی جالبه که از زمانی که من در این وبلاگ مشغول نوشتن نقد در ارتباط به سایت یتااهو شدم بودند کسانی که دوست داشتند که مسئله رو شخصی تلقی کنن و با وارد کردن انواع و اقسام نظرها این مطالب رو جوری نشون بدن که انگار من بواسطه نفعی که فکر میکردم می برم و نبردم و یا شاید به خاطر خصومت با افراد درون سایت این نقد ها رو مینویسم.
دوست گرامی من ( که هرچه به ذهنم فشار آوردم نتونستم به یادشون بیارم ) جناب آقای ماوندی مطالبی رو برای من نوشتند که زیبایی و نوع نوشتارشون مشخص میکنه که آداب نوشتاری رو کاملا دانسته و بخوبی بر ادبیات کلامی هم تسلط دارند.ایشون منو مورد لطف و محبت خودشون قرار دادند و در پیامی حتی شماره تماس خودشون رو هم برای من گذاشتند تا در تماسی در مورد مطلبی که نمیدانم چیست با ایشان به گفتگو بنشینم.
متاسفانه به دلیل مشغله کاری دیر این پیام را دیدم اما دوست دارم از این سرور گرامی سوال کنم که قرار است در رابطه با چه موضوعی گفتگو کنیم؟در مورد نقد نکردن و یا در باره بی دلیل حمایت کردن؟اینکه پس از 6 سال از راه اندازی یک وب سایت به دست افرادی که هریک خواسته و ناخواسته از مجموعه یتااهو کناررفتند و باشندگان فعلی حتی توانایی تغییر آن اسلوب و قالب قدیمی را هم ندارند؟ اینکه مدیریت یک وبلاگ درس نانوشته ای است که تا سوادش و علمش نباشد نباید ادعائی داشت و متاسفانه برخی دارند؟ اینکه ماندگاری در تفکرات قدیمی و نادرست ( در این باب ) به هیچ عنوان به روز نشدن و همچنان با مدیریت حسین قلی خانی دسترنج عده ای را به ورطه سقوط حرکت دادن؟ اینکه با داشتن اسامی بزرگی در راس این گروه بازهم در زمان بروز مشکل دست به دامن افرادی میشوند که آزرده این نام و نشان ها هستند؟ اینکه یتااهو نمادی برای عدم تحرک و پویایی شده و تمثیل زیبائی از درجازدن و هیچ کس هم ظاهراً دلسوزی برای این معضل بزرگ نمیکند و یا نمیخواهد بکند؟ اینکه یتااهو همانند بنگاهی مسافرتی شده و از اساسنامه خود دورگشته و به جای تاسی و اجرای آن به امور دیگر مشغول گشته و از توجه به اصل به سوی فرع ظاهرا زیباتری رفته است؟
سرور گرامی جناب گودرز خان ماوندی
از دلسوزی و محبت شما بی نهایت سپاسگزام که مرا مورد لطف خود قرارداده اید اما من کوچکتر از این هستم که مرا با الفاضی همچون با علم و یا دانش خطاب کنید چون بی گمان بیسواد ترین فرد در این جمع شاید من هستم و افسوس میخورم و غمگین میشوم که با این بیسوادی خود میتوانم خرده بگیرم به دوستان مدعی دانش.
و نسبت با صفا را که به من دادی را با جان و دل میپذیرم که گواهی خدا را دارم که چنین است. و اینکه کاش از دل این فضائی که برای به نقد کشیدن حاصل زحمت چندین ساله جوانانی بی غل و غش بوجود آمده به جای سعی در پاک نمودن صورت مسئله با همراهی و همدلی یتااهو را به رفیع ترین جایگاه ممکنه میرساندیم.
از بابت نگذاشتن پیغام آخر شما در سایت نیز عذرخواهی مینمایم چون از قراردادن شماره ای که گذاشته اید به نوعی منع قانونی دارم.امیدوارم بتوانم روزی بدور از هرگونه پیش داوری و به نیت خیر به مباحثه ای بنشینیم که از درون آن خیر و پاکی برون بتراود.
شاد باشید.
خدا رو شکر که هستند دوستانی که حکم قلقلک رو دارن و گاهی گداری که از سختی کار و یا دلمشغولی های بسیار به نوشتن در این جا نمیرسم منو وادار میکنن که تکونی بخورم و دوباره مشغول نوشتن بشم.
دوست بی نام گرانقدری در مطلب قبل محبت فرموده و توصیه های ایمنی و بهداشتی به من کردند که حیفم اومد از ندادن پاسخ به این بی نام جان
اول پیغام بخونین:
حالا جواب رو بخونین:
عزیز بی نام و نشونم....از اینکه نگران بعضی ها هستی واقع تشکر میکنم اما:
یا شما تازه با افراد سایت آشنا شدید و یا از عقبه سایت چیزی نمیدونین.
اول از همه وقتی کسی شهامت معرفی خودشو رو نداره و میترسه که پای نظر و حرفش بشینه به نظرمن اگه روزه حرف زدن بگیره خیلی بهتره چون شهامت گفتن چیزی که خیلیها ندارن و یواشکی غر زدن کار آدمهای بزدله.
دوماْ جهت تنویر افکار شما بی نام و نشان جان باید بگم که ۳ سال تموم حرفهائی رو که باید بزنم زدم ولی خدارو شکر از باب فراوانی پنبهگوش های شنوائی وجود نداشت. حالا هم خدارو شکر اینجا در حد توانم میتونم نظرات خودم رو بیان کنم ولی تا این ساعت حتی یه نصف موجود
هم از توی این سایت پیدا نشده تا با دلایل منطقی و درست بخواد پاسخ نقد های منو بده و این یعنی فاجعه...
وقتی از توی ۲۰-۳۰ تا جوون حتی یه نفر هم عرضه این کاررو نداره و فقط همشون یاد گرفتن بگن: نگو...نکن
....نرو
...نبین
......این مصلحت نیست
...این درست نیست
... و از این جور بلغور جات...بهتر نیست یه ثانیه به این موضوع فکر بکنید که شاید واقعا اسفندیار حرف بیخود نمیزنه؟
البته شاید گفتن این حرف هم شهامت و جربزه ای میخواد که احتمالا اونم توی اون عده جون پیدا نمیشه!!
به هرحال واسه اینکه نگی کسی مارو تحویل نگرفته و پیغام مارو ندیدن و اینا....تحویلبت گرفتم
همگی شاد باشید
جهت یادآوری
دوستان یتااهوئی بهتر نیست به جای برگزاری مداوم سفرهای تفریحی و ... به وضع سایت بپردازند که غریب یکماه است به روز رسانی نگردیده ؟؟؟
حکایت غریبیست!
داستان ندانستن و ندانستن این نداستن و نکردن کوچکترین سعی برای دانستن آن نادانسته.
اینکه کسانی که ادعای دانستن میکنند و در عمل هیچ نمیدانند.
چند روزی است که دوستان نشسته بر مسند به تکاپو افتاده اند تا توصیه ۳ سال گذشته من را به کاربندند و تغییر بدهند آنچه را که باید در سایت یتااهو تغییر میداندند و ندادند تا به امروز که با ادله و جوابهای سربالای صاحبانی که شاید باشند و شاید هم نباشند مواجه شدند و سردرگم.
و بدتر از همه نقل قول خنده داری که صاحب منصبان به خورد دیگران در جلسات سایت میدهند.
و نمیدانند که مرغی که از قفس پرید شاید دیگر برنگردد.
و نمیدانند که گاهی خیلی زود دیر میشود.
و راه هنوز هست برای جبران مکافات ولی کاردان میخواهد و نه عالم نمای بی دانش.
و اگر بخواهند......اگر...
برداشت از سایت یتااهو
متاسفانه از نام مصاحبه کننده در سایت اثری وجود ندارد.
رائیکا خورشیدیان فرزند سهراب و نوه موبد هرمزدیار خورشیدیان متولد آذر ماه 1365، امسال موفق به کسب رتبه سوم در رشته هنر شد. متن زیر مصاحبه ای است که از طرف سایت یتا اهو با ایشان انجام گرفته است.
در مورد سابقه تحصیلی و خانوادگی تان از ابتدا تا کنون صحبت کنید.
من رائیکا خورشیدیان فرزند اول خانواده هستم، دوران دبستان را در مدرسه آینده سازان سپری کردم . در آن زمان در المپیادهای ریاضی که برگزار می شد، رتبه کسب می کردم. دوران راهنمایی را در مدرسه گشتاسب بودم ، در سال اول در المپیاد ریاضی ، سال دوم در المپیاد علوم و سال سوم را در المپیاد ادبیات و عربی شرکت کردم که در همه آنها رتبه هایی به دست آوردم . دوران متوسطه را در دبیرستان الزهرا در رشته ریاضی گذراندم که در تمام دوران شاگرد اول یا دوم بودم. بعد از سال سوم به علت علاقه زیاد به هنر به هنرستان سوره رفتم و دوران پیش دانشگاهی ام را در آنجا گذراندم.
از بچگی به چه شغلی علاقه داشتی ؟
من در دوران دبستان علاقه زیادی به دندانپزشکی داشتم، اما در دوران راهنمایی تصمیم گرفتم که اولین زن فضانورد ایرانی بشوم ، و در آخر در دوران دبیرستان تصمیم نهایی ام را برای هنرمند شدن گرفتم .
مشوق اصلی تان در تمام مراحل زندگی و تحصیلی چه کسی بوده است؟
در بسیاری از موارد با خانواده ام مشورت می کنم اما در مورد انتخاب رشته تحصیلی ام ، اول به خاطر علاقه خودم بود و نیز به علت تشویق استاد نقاشی ام آقای پتگر بود که تصمیم به انتخاب رشته هنر گرفتم .
هنر را در یک جمله توصیف کنید؟
هنر راهی برای بیان احساسات محبوس در دلمان است.
چه رابطه ای بین زندگی و هنر می بینید؟
به نظر من هر کسی در زندگی اش باید یک هنری را پیدا کند تا بتواند خود را در آن ببیند و در آن حیطه پیش برود.
زندگی را چه رنگی می بینی؟
رنگ رنگین کمان
به چه موسیقی علاقه مند هستی ؟
موسیقی کلاسیک، چون با شنیدن موسیقی انسان احساس خستگی نمی کند و با تکرار مکرر آن به یک مرحله جدیدی خواهد رسید.
درآینده آرزویتان چیست ؟
آرزو دارم که یک هنرمند شایسته جامعه ایرانی-زرتشتی بشوم.
آیا فکر می کردی که رتبه سوم را کسب کنی؟
من برای رتبه اول تلاش می کردم و فکر می کردم که رتبه ام تک رقمی بشود.
وقتی فهمیدی که نور سوم شدی چه احساسی به تو دست داد؟
قبل از اعلام نتایج با خودم فکر می کردم که اگر رتبه خوبی کسب کنم گریه می کنم یا احساس خاصی به من دست می دهد ولی در نهایت وقتی شنیدم هیچ احساسی به من دست نداد.
چقدر از وقتت را به درس های هنر اختصاص دادی؟
من بعد از بازگشت از مدرسه تا موقعی که انرژی کافی را برای درس خواندن داشتم، می خواندم و بقیه وقت را استراحت می کردم و به تفریحاتی که دوست داشتم می رسیدم . هر وقت خسته می شدم به موزه می رفتم . در موقع تماشای تلویزیون درسهای مربوط به شاخه نمایش را دوره می کردم و تقریبا سعی می کردم از تمام اوقاتم استفاده مفید بکنم .
در زمینه رشته های مختلف هنر کدام را انتخاب خواهی کرد و چقدر در مورد آن آگاهی داری ؟
من دوست دارم که در زمینه طراحی صنعتی ادامه تحصیل بدهم و به عنوان رشته دوم مجسمه سازی را انتخاب می کنم و قبل از اینکه تغییر رشته بدهم به دانشگاه تهران بخش هنرهای زیبا و نیز دانشگاه هنر رفتم و تا حدودی با رشته های مختلف هنری آشنا شدم و بعد ترجیح دادم در این زمینه ادامه بدهم .
چرا دوست داری در رشته طراحی صنعتی ادامه تحصیل بدهی ؟
ما همیشه وقتی برای خرید به مغازه می رویم ،ترجیح می دهیم از اجناس خارجی خریداری کنیم اما من دوست دارم که صنعتمان آنقدر پیشرفت کند تا اجناس خودمان را به بیگانگان ترجیح بدهیم .
پیشنهاد و نصیحت شما به کسانی که خواهان ادامه تحصیل در رشته هنر هستند ، چیست ؟
با علاقه آن را انتخاب کنند ، نه با هدف قبولی در کنکور یعنی با انگیزه کنکور درس نخوانند ، به قصد تغییر سطح خود درس بخوانند ، چون رشته هنر رشته ایست که اطلاعات گسترده ای را در آن کسب خواهند کرد و دید انسان نسبت به زندگی و اطرافیانش را تغییر خواهد داد.
دوست داری چه فعالیتی را در زمینه هنری در جامعه زرتشتی داشته باشی؟
دوست دارم از نظر هنری در حیطه دین خودمان کار کنم تا بتوانم آن را بیشتر به جامعه بشناسانم .
از دید یک موبد زاده ،چه آرمانی برای جامعه ات خواهی داشت؟
امیدوارم که بتوانیم برابر گفتار اشوزرتشت در گاتها ، جهان را روز به روز تازه گردانیم و انسانهای شادی باشیم .
با سایت یتااهو چقدر آشنایی داری ؟
در یکی از مراسم زرتشتی با این سایت آشنا شدم و تا حدود خیلی کمی با فعالیت آن آشنایی پیدا کردم .
یک خاطره خوب؟
قبل از اعلام نتایج از طرف سازمان سنجش با من تماس گرفته شد و از من خواهش کردند چند دقیقه ای صبر کنم تا مسئول مربوطه با من صحبت کند که این چند دقیقه تقریبا نیم ساعت طول کشید و در این مدت فقط توانستم بگویم که سوالها خیلی سخت بود و بعد به من رتبه ام را اعلام کرد.
به عنوان حرف آخر؟
امیدوارم که همه بچه های زرتشتی خودشان را باور کنند و تواناییهایشان را بشناسند و از آنها استفاده مفید بکنند.
برداشت از سایت یتااهو
نوشته شده به قلم موبد اردشیر خورشیدیان
شاید شما توجه کردهاید که در نگارههای ترسیمشده از اشوزرتشت، این پیامبر بزرگ ایرانی عصایی 9(نه) بند دردست دارد. همچنین بر پایه سنت زرتشتیان هر فرزند بهدین هنگامیکه به سن تکلیف می رسد طی مراسمی ویژه که مراسم سدرهپوشی نامیده می شود در برابرموبد زوت و همه فامیل و آشنایان با آزادی کامل به اصول و فروع دین اشوزرتشت پیمان وفاداری می بندد، پوشش ساده و سفیدرنگ سدره نیز از 9(نه) تکه تشکیلشدهاست. این 9 بند یا نه تکه، بیانگر 9 اصل دین زرتشتی است که چکیده پیام های او را به ما می رساند که من سعی می کنم اکنون برای شما بهطور بسیار فشرده بیان کنم، آنگاه خواهید دید که چرا و چگونه، این پیام ها که پایه دین زرتشت شناختهشدهاست. هرگز قدیمی نمیشود و نهتنها برای انسانهای امروزی تازه و بکر و عملی و قابلپیادهکردناست، بلکه تا انسان وجود دارد، اگر هر کس، در هر زمانی این اصول را پایه باورهای خود قراردهد و به آنها پایبند باشد، هم می تواند فرد شایسته ای باشد و هم می تواند جامعه خود را به سوی کمال و رسایی راهنماباشد:
1-باور به یکتایی خدا: خدایی که اهورا(هستی بخش) و مزدا (دانای بزرگ) است و این دو صفت بزرگی ودانایی هم آهنگ و از هم جدا ناشدن است . خدایی که د رهمه جا ودر همه چیز درتجلی است. خدایی که هر چه را آفریده نیک و لازم و ملزوم یکدیگرآفریده و خلاصه خدایی که صفات کامل آن در نماز صدویک نام خدا شرح داده شده است: برهمه چیز آگاه، بر همه کارتوانا و بی نیاز و... .
2-باور به پیامبری اشوزرتشت: نخستین پیام آوری که پس از شک کردن به باورهای پیشینیان خود پس از ده سال در کوه اشیدرنه، از سوی اهورامزدا به پیامبری برگزیدهشد و از توحید و نبوت و معاد خبرداد و پیام خود را مانتره (برانگزینده اندیشه) نامید و از دین(دئنا) به مفهوم وجدان سخن به میانآورد. باورهایی که ابتدا به مردم خود ارایهنمود و آرام آرام دین او بخش بزرگی از این کره خاکی را در برگرفت و پیروان او مزده یسنان یا مزداپرستان و بعدها بهدین و زرتشتیان نامیدهشدند.
3-باور به روح و جهان واپسین(جهان مینوی): یعنی بهشت و گروسمان(خانه راستی) و دوزخ(خانه دروغ).
4-باور به اشا(راستی): اشوزرتشت اولین کسی است که به وجود هنجار هستی(اشا) پیبرد واز حاکم بودن قانون اشا در جهان هستی (گیتی و مینو) سخنگفت. و فرمود انسان می تواند با خردخویش به قوانین طبیعت (اشا) پیبرده و از آن استفاده و یا سوءاستفاده نماید. وانسان تنها زمانی می تواند خوشبخت زندگی کند که قوانین اشا را بهدرستی بشناسد و خود را با این قانون ابدی (اشا) همآهنگ و همراه سازد و.....
5- باور به گوهر آدمیوآدمیت: برپایه آموزشهای اشوزرتشت تمام انسانها از هرجنس ونژادومذهبی دارای وجدان(دئنا) و خرد بوده و از جسم، جان، روح و فروهرِ بسیار بالنده تری نسبت به دیگرموجودات برخوردار می باشد و قدرت تشخیص نیک از بد و ارزش گذاری را داشته وآزادی کامل در انتخاب راه را دارند و سرنوشت خود را میسازند و دارای حقوق برابر میباشند و در مجموع «من» دارند ومیتوانند «من» خویش را به هر صورتی که مایل باشند تغییر دهد و دارای بهترین منش«سپنته من» یا بدترین منش«انگره من» گردند و آموزش میدهد که وظیفه هر زرتشتی پیروی از «سپنته من» و مبارزه با تمام نیروهای اهریمنی یا«انگره من» است و... .
6- باوربه هفت پایه کمال: اشوزرتشت اهورامزدا را دارای شش فروزه: وهومن(منش نیک«یا اندیشه و گفتارو کردارنیک»)، اردیبهشت(راستی)، شهریور(تسلط برنفس)، سپندارمزد(دانش اندوزی و پویایی)، خرداد(رسایی خواهی و کمال جویی) و اَمرداد(بی مرگی و جاودانگی) میشناسد و میآموزاند که هر کس با تمرین و ممارست از این شش فروزه اهورایی به طور کامل برخوردارگردد، در پایه هفتم تکامل خویش به جز خدا نمیبیند و با او یکی میگردد. این باور دردوران های بعد به صورت هفت شهر عشق یا هفت خوان رستم و نمادهای گوناگون دیگر در فرهنگ و عرفان ایرانی باقی ماندهاست.
7- باور به نیکوکاری و دستگیری از نیازمندان: دین زرتشت دور نگهدارنده جنگ افزار و آشتی دهنده است. خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهمنماید. باور به اینکه هر کس در هر مقام مادی و معنوی می تواند و باید به دیگران یاری رساند. گذشت و فداکاری(خویتوَدس) و کمک به نیازمندان، در دین زرتشت به صورت وقف و گُهنبار و جشنخوانیها و بخشش (میزد) و غیره.... به گونه ای بسیار آبرومند برگزار میگردد.
8- باور به سپنتایی بودن (مقدس بودن) چهار آخشیج: آب و باد و خاک و آتش در دین زرتشت سپنتا است و زرتشتی وظیفه دارد محیط زیست را در حد توان پاک نگاهدارد.
9- باور به فرشکردبودن: بنابر آموزشهای گاتها، ما خواستاریم از زمره کسانی باشیم که جهان را بسوی پیشرفت و آبادانی میبرند و با تمام توان در پویایی اندیشه و گفتار و کردار و آبادانی جهان سهیم گردیده فرشکرد(تازه کننده جهان) باشند. هر بهدین باید کوشش کند با آوردن نور بر تاریکی و با دانش بر جهل پیروز گردد. مثبتنگری و یافتن روش های نوین در زندگی (فرشکرد) یکی از مهمترین پایه های اساسی دین زرتشتی است.
برداشت از سایت یتااهو
نوشته به قلم سرکار خانم آناهیتا کیانی
تا نزدیک شصت سال پیش زرتشتیان ایران در شهرهای کرمان، یزد، تهران و دیگر شهرهای زرتشتی نشین برای از بین بردن تن در گذشتگان خود از دخمه یا برج خاموشان بهره میبردند که برخی از این دخمه ها قدیمی و کهنه میباشد و برخی دیگر نوتر که به وسیله آقای مانکجی لیمجی هاتریا که حدود 1233 خورشیدی از سوی پارسیان بمبءی برای بهبود وضع اجتماعی و دینی زرتشتیان ایران به ایران آمده ساخته شد که مدتی هم مورد استفاده بودند. پس از آن در تهران از میانه دهه 1310 و در کرمان پس از دهه 1320 ودر یزد پس از دهه 1340 دخمه ها تبدیل به آرامگاهها شدند.
دخمه دیوار دایره ای ضخمیمی به شکل برج است که بر بالای صخره ها و کوههای نه چندان بلند از خشت و گل ساخته شده است و پلکانی زمین هموار را به درب دخمه متصل می کرده است.
دخمه دارای چندین اتاق و احتمالا 2 طبقه بوده است و یکی از این اتاقها ویژهای به آتش سوزها بوده. فاصله دخمه از اتاق آتش سوزها حدود 150 تا 200 متر بود. کار آتش سوزها که معمولا 2 نفر بودند عبارت از این بود که از روزی که تن در گذشته را بهداخل دخمه می سپرند شبها تا 3 شب در آن اتاق که یک پنجره مستقیما" رو به دخمه داشت از سر شب تا بامداد آتش بسوزانند.
به درستی این آیین از آنجا سرچشمه میگیرد که چون بنا بر باور زرنشتیان روان در گذشته تا 3 شبانه روز در اطراف و بالای سر تن در گذشته در پرواز است تا پس از شب سوم به آسمانه پرواز کند در این مدت 3 شب نخست پس از مرگ از تاریکی و تنهایی نترسد.
پژوهش ها نشان میدهد که برجهای مکعبی شکل به بلندای تقریبی 10 تا 12 متر در نقش رستم شیراز روبروی آرامگاههای شاهان هخامنشی به نام کعبه زرتشت و دیگری که در پاسارگاد روبروی آرامگاه کوروش می باشد برای انجام همین آیین بوده که برخی از مستشرقین و پژوهشگران خارجی آنها را محل نگهداری آتش مقدس به وسیله مغان تصور کردهاند در حالیکه این 3 ساختمان بایستی جایگاه آتش سوزی سه شب اول مرگ و برای برگزاری مراسم بعد از به خاک سپاری در گذشتگان شاهان هخامنشی بوده باشد. شاید پرسش شود که چرا یکی از این ساختمانهای محل آتش سوزی سه شب اول مرگ روبروی آرامگاههای تخت جمشید ساخته نشده که برای این منظور استفاده شود. پاسخ این است که ساختمانهایی که برای این کار ساخته می شده دارای یک نقشه و اشل و مصالح مصرفی مشخص و معین نبوده که در همه آرامگاههای خاص و عام یکنواخت ساخته شود، در هر جایی آرامگاه بنا به چگونگی اوضاع محل و وضعیت مردم آن منطقه و امکانات ساختمانی موجود ساخته می شده است و شاید کافی بود که برای یک آرامگاه بزرگ تنها از یک اتاق 3*2 خشت و گلی استفاده شود.
سطح دایره داخل دخمه به چهار بخش تقسیم بندی شده است بخش ویژه مردها، زنها، کودکان و در پایان بخش چهارم که در مرکز دایره قرار داشته به چاه استودان نامدار است. استودان، چاهی است که در مرکز دخمه کنده شده که پس از پاک شدن استخوانهای تن در گذشته از گوشت، پوست و غیره (به وسیله مرغان لاشخور)، استخوانها را در آن چاه می ریخته اند.
گیرشمن در کتاب ایران از آغاز تا اسلام به این نکته اشاره می کند که پیشینیان مرده را نمی بایست به خاک بسپارند یا بسوزانند و یا در آب غرق کنند زیرا بیم داشتند که بدین وسیله سه آخشیج مقدس زمین، آتش و آب را آلوده سازند پس می توان عنوان کرد که عرضه تن مردگان به پرندگان در دخمه از زمانهای خیلی دور شاید از زمان مادها در سرزمین ایران رایج شده است و هدف پاکیزه ماندن خاک، آتش و آب بوده است.
یاری نامه: روش تدفین در ایران باستان، فریدون شیر مرد فرهمند، موسسه انتشاراتی فروهر 1377
GPS یا سیستم مکان یابی جهانی ،یک سیستم ناوگانی ماهواره است که از شبکه ای با 24 ماهواره ساخته شد و بوسیله ی سازمان دفاع آمریکا در مدار قرار گرفت. در ابتدا GPS برای مصارف نظامی به کار گرفته می شد اما در 1980 ، دولت آمریکا این سیستم را برای استفاده های شخصی در نظر گرفت.GPS درهر شرایط آب و هوایی و در هر جای دنیا ،در 24 ساعت شبانه روز قابل دسترسی است و هیچ حق اشتراک یا هزینه ای برای استفاده از GPS وجود ندارد.
ماهواره های GPS در یک مدار معین، زمین را دو بار در روز دور می زنند و سیگنال های اطلاعاتی را به زمین ارسال می کنند. دریافت کننده GPS این اطلاعات را گرفته و برای محاسبه مکان دقیق کاربر از روش های هندسی استفاده می کند. در اصل دریافت کننده ی GPS زمان ارسال سیگنال از ماهواره را با زمان دریافت سیگنال مقایسه می کند. اختلاف زمان بازگو کننده ی میزان فاصله ی ماهواره از دریافت کننده ی GPS است. با اندازه گیری فاصله، از تعدادی چند از ماهواره ها ،دریافت کننده می تواند مکان کاربر را مشخص کرده و آن را روی نقشه ی الکترونیکی واحد نمایان کند.
یک دریافت کننده ی GPS با سیگنال هایی که از حداکثر سه ماهواره دریافت می کند، می تواند مسیر حرکت و مختصات دو بعدی (طول و عرض) مکان را محاسبه کند. با در نظر گرفتن چهار یا بیشتر ماهواره ، دریافت کننده می تواند مختصات سه بعدی (طول،عرض،ارتفاع) مکان کاربر را مشخص کند. زمانی که مکان کاربر مشخص شد ، GPS می تواند سایر اطلاعات نظیر:سرعت،مسیر،فاصله ی پیموده شده،فاصله تا مقصد،زمان طلوع و غروب خورشید و ... را محاسبه کند.
امروزه دریافت کننده های GPS دارای دقت بی نهایت بالایی هستند و این امر را مدیون طرح کانال چند گانه موازی هستیم. دریافت کننده های کانال 12 موازی گارمین به محض روشن شدن سرعت بالایی در برقراری رابطه با ماهواره دارد و این ارتباط به طور مستمر بر قرار است و حتی درختان انبوه و آسمان خراش های بلند مانع برقراری ارتباط نمی شوند.کارخانه های اتمسفریک و دیگر چشمه های ایجاد خطا، روی دقت دریافت کننده ی GPS تاثیر می گذلرند. دریافت کننده های GPS گارمین دارای میانگین دقت 15 متر می با شند.دریافت کننده های GPS گارمین با قابلیت سیستم افزایش عرض ناحیه دقت را با میانگین کمتر از 3 متر بهبود می بخشد. هیچ لوازم یدکی و یا حق الزحمه ای برای استفاده از سیستم افزایش عرض ناحیه احتیاج نیست.کاربران می توانند دقت را با کمک GPS تفاضلی بهتر کنند. به این صورت که سیگنال های GPS را تقویت می کند و به میانگین 3تا 5 متر می رساند.گارد ساحلی آمریکا اغلب از سرویس تقویت کننده GPS تفاضلی استفاده می کند. این سیستم شامل شبکه ای از برج ها می باشد که سیگنال های GPS را دریافت کرده و سیگنالی تقویت شده به وسیله ی فرستنده های رادیویی ارسال می کنند. به منظور دریافت سیگنال های تقویت شده کاربران علاوه بر GPS به یک آنتن و دریافت کننده علایم گوناگون نیاز دارند.
24 ماهواره که بخش فضایی GPS را شامل می شوند در مداری با فاصله ی 12 هزار مایل از زمین قرار دارند. آنها پیوسته در حال حرکت بوده و در کمتر از 24 ساعت دو دور کامل می زنند. این ماهواره ها با سرعت تقریبی 7 هزار مایل در ساعت حرکت می کنند.
ماهواره های GPS به کمک انرژی خورشید کار می کنند. در زمان خورشید گرفتگی و زمانی که این انرژی وجود ندارد، آنها با بهره گیری از باطری های پشتیبان به کار خود ادامه می دهند.علاوه بر این، راکت های تقویت کننده ی کوچک به کمک ماهواره آمده و آن را در مسیر اصلی خود قرار می دهند.
در اینجا به حقایق جالبی در مورد ماهواره های GPS اشاره می کنیم:(البته ناو استار نامی است که سازمان دفاع آمریکا برای GPS انتخاب کرد.)
ماهواره های GPS دو سیگنال رادیویی کوتاه و قوی L1 و L2 را ارسال می کنند. GPS های شخصی L1 را با فرکانس 1575.42 مگا هرتز روی باند UHF دریافت می کنند. این سیگنال ها از میان ابر و گاز و پلاستیک عبور می کند اما از میان جامدات ، ساختمان ها و کوه ها نمی تواند عبور کند.یک سیگنال GPS شامل سه بیت اطلاعات متفاوت است: یک کد تصادفی کاذب، اطلاعات زود گذر(یک روزه) و اطلاعات سالیانه.
چشمه هایی که بر سیگنال های GPS تاثیر گذاشته و باعث فاسد شدن (از بین رفتن) آنها شده و در نتیجه روی دقت و صحت اطلاعات تاثیر گذار است به قرار زیر می باشد:
منبع: www.pasrsky.com
هوا داره روبه گرم شدن میره.گرم شدنی که حکایت از تابستونی گرم و داغ و سوزاننده میده.زمان که میگذره آدم سرعتش رو احساس شاید نکنه ولی اگه قرار باشه که منتظر چیزی یا کسی باشی و یا امیدوار به اتفاق افتادن ماجرائی...اون وقت گذر زمان رو با بند بند سلولهای بدنت میتونی احساس کنی.
چند روز پیش منزل یکی از دوستان قدیمی بودم.کسی که یادگار روزهای اولیه شروع به کار سایت یتااهو رو با خود داشت...صحبت ناخودآگاه به سمت سایت رفت و نه البته فکر بکنید به سمت و سوی یادآوری خاطرات گذشته....نه....به بحث در مورد این وبلاگ و اینکه چرا مینویسم...چرا نقد میکنم...چرا؟؟؟و اینکه دوستی مشترک مشغول سخن پراکنی در پشت سر است که این وبلاگ تیشه بدست گرفته به نیت ریشه سایت یتااهو......بعد از آن مهمانی به فکر فرورفتم و صحبتهای آن روز را بارها و بارها در ذهنم مرور کردم و هر بار ۱۰۰۰ دفعه افسوس خوردم به این وضع که چند نفر دیگر چنین میاندیشند؟؟از آن دوست در قبال مطالعه مطالب این وبلاگ سوال کردم و واسفا که حتی نمیدانست که وبلاگ چیست...و صد افسوس که این چنین بسیارند که ندیده و فقط شنیده برای برخی چیزها نظر میدهند و تصمیم میگیرند و .....
که شاید همین معضل به شکلی تعمیم یافته دردسر جامعه کنونی ما باشد.جامعه ای که هرروز و هرروز در حال کوچکتر شدن است.
برآن شدم که بازگویم مراد خویش:من همانطور که بر سردر وبلاگم نوشته ام قصد نقد نمودن سایت اینترنتی یتااهو را دارم و یدین دلیل در اینجا قلم میزنم چون تنها جائی است که احساس میکنم سخنم سانسور نمیگردد.بارها اعلام نمودم که کسانی که به درست یا به غلط در حال حاظر بر مسند هدایت سایت نشسته اند به هیچ عنوان صلاحیت این کاررا نداشته (به غیر از یکی دونفر ) و میبایست در برابر چرایی های گوناگون مدیریت این سایت پاسخگو باشند که نیستند و باید این دارائی نداشته را وانهاده کنار رفته و نیروهائی علمی فنی و مدیر بر سر کار این سایت بنشینند که مطمئنا من جزو هیچکدام از این گروه ها نیستم و تا آخر فقط به عنوان یک منتقد در کنار گود نظاره گر ایشان خواهم بود.(این را گفتم که بئانند تهمت کسب جاه نیز به قبای من چسباندنی نیست )
میگویند چرا انتقاد میکنی.....اگر توبهتر میتوانی بیا .... و اینکه چرا در زمان عضویت خود در هیات مدیره کاری نکردی که خوشبختانه صورت جلسه های آن دوره گواه نتوانست های من نیست بلکه گواه نخواستن های دیگرانی است که اکنون نیز شوربختانه بر کرسی نشسته اند که نباید بنشینند.
باری از گله گذاری کاری پیش نمیرود وبایستی کاری کرد.... اما اگر بخواهیم و بخواهند.....
و فقط یک سوال.....سایت یتااهو در چه حال است....طراحی قلمی به جبر یا اختیار زد و مزدی گرفت و رهسپار دیار غربت......ما در چه حالیم؟؟؟؟
راستش مدتی رو به ننوشتن در اینجا گذروندم تا شاید اتفاق بیفته اما مثل اینکه حالا حالا ها از سایت جدید خبری نیست.
باز هم مدیریت سایت گل کاشت و طرحی رو برنده کرد که طراح یه ماه بعد از برنده شدنش از ایران پرید و رفت.خوب چه میشه کرد.حالا هم باید بنشینیم و ببینیم دوستان فرهیخته در سایت چه میکنند.
شاید روزی دیگر.....شاید..
سال نو مبارک.
یه سال دیگه هم گذشت.با همه خوبی ها و بدی هائی که داست. با همه خوشی ها و ناخوشی هائی که باخودش برد و آورد.از همین جا به همه اونائی که دلشون بهاریه تبریک میگم و سال خوب و خوشی رو واسشون آرزو میکنم.
و اما......
بالاخره بعد از کلی سکوت....دوستان یتااهوئی لطف کردن و برنده مسابقه طراحی سایت رو رسما و در سایت اعلام کردن.دوست هنرمند و بسیار عزیزم اشکان افشاری و همسر گرامی ایشون خانم آرزو بهارتانیا به عنوان برندگان این مسابقه اعلام شدن که از همیجا بهشون تیریک و خسته نباشید میگم.
من چند تا مورد توی اون متن نوشته در سایت که در بخش اخبار به اون اشاره شده دیدم که جا داره برای تامل دوستان اونا رو بیان کنم.امیدوارم که پاسخهای قانع کننده ای این سوالات دربرابر خودشون پیداکنن:
۱- تقریبا نزدیک یک ماه و خورده ای از مشخص شدن برنده مسابقه میگذره.این که اینقدر با تاخیر سایت رسما برنده طراحی رو معرفی کردن جای سوال داره.
۲- چرا در خبر به هیچ عنوان به تعداد آثار، اونهائی که در مرحله نهائی به رقابت پرداختند و حتی به اسامی اونا اشاره ای نشده.
۳- در مورد اساتید محترمی که به عنوان داور برای این موضوع انتخاب شده اند عنوانی به کاررفته که با توجه به پیشینیه کاری این اساتید متاسفانه درست به نظر نمیاد. جمله نوشته شوده در یاست اینه:
طی نشستی در روز پنج شنبه 19/11/85 با حضور افتخاری 2 تن از اساتید گرافیک متخصص در امر وب استاد گلپریان و استاد مشکی.......
برای اطلاع خوانندگان محترم باید به عرض برسانم که این دو بزرگوار از اساتید گرافیک این مرزو بوم بوده و کارهای در خور و شایسته ای نیز از ایشان به جای مانده اما بیان این مطلب که اونا متخصص در امر وب و به عبارتی سالم تر گرافیک متخصص در وب هستن یهکم بی انصافی در حق استید متخصص در امر طراحی وبی هستش.
برای آشنا شدن هرچه بیشتر با این دو عزیز میتوانین به این مطالب رجوع کنید:
http://www.saedmeshki.com/Biography.htm این سایت،درواقع وب سایت استاد ساعد مشکی از اساتید بنام گرافیک ایران هست که با مطالعه بیوگرافی ایشون کاملا میتونین به تخصص ایشون پی ببرین.
در مورد استاد شهرام گلپریان باید بگم که متاسفانه ایشون ظاهراً سایت اختصاصی ندارن و مطالبی از این استاد در سایتهای گوناگون بصورتی مشابه و محدود یافت میشه که در زیر مشاهده میکنین:
به گزارش سایت خبری "رسم" ، نشریه همشهری ماه در آخرین شمارهاش ، گفتگو با استاد شهرام گلپریان را منتشر کرده است.
تکنولوژی و حاکم شدن فرهنگ دیجیتالی ، موضوع این گفتگو است. این هنرمند گرافیست با بیان اینکه ابزارهای جدید ، حیطه فعالیت ابزارها و شیوههای سنتی را محدود میکند ، اظهار داشت: "وقتی استفاده از تکنولوژی متداول شد ، اگرچه گروهی از گرافیستها بیکار شدند ، اما تکنولوژی کمکی است به بشریت ، جامعه کتابخوان و هنرمندان. ممکن است ما از بیکار شدن یک گرافیست ناراحت شویم ، اما پایین آمدن قیمتها باعث شده افراد بیشتری بتوانند از هنر استفاده کنند. این مساله در نهایت حرکت مثبتی است که به سود همه است".
گلپریان لیتوگرافیها را مثال میزند و میگوید: "در لیتوگرافی آدمهای متخصصی کار میکردند. با ورود تکنولوژی الان دیگر مونتاژی در کار نیست. بیشتر این افراد که در کارشان متبحر بودند ، الان راننده اتوبوس و مینیبوس هستند. این ترس همیشه هست. جالب است که این ترس مخصوص آدمهای متخصص است. اما جلوی تکنولوژی را نمیشود گرفت".
وی ادامه میدهد: "استفاده از تکنولوژی باعث شده افرادی که سواد بصری ندارند و اطلاعاتی از مبانی طراحی و دیزاین ندارند ، به عنوان گرافیست مطرح شوند. این افراد اطلاعاتی از زیباییشناختی یا ویژگی رنگها ندارند. بعضی آدمها با یادگیری نرمافزارهایی مثل فتوشاپ و فری هند وارد این حوزه شدهاند. اما این ، بخش منفی ورود تکنولوژی است".
مدرس گرافیک در دانشگاه آزاد و جهاد دانشگاهی گفته است: "متاسفانه هنوز در دانشگاهها جبههگیری علیه تکنولوژی وجود دارد. مقاومت بعضی استادان در برابر تکنولوژی به کار بچهها آسیب میزند. پشت کردن به تکنولوژی فایدهای ندارد".
عضو هیات داوران دومین کتاب سال گرافیک دانشجویی بر این باور است که: "تکنولوژی نمیتواند به خوب دیدن کمک کند. یک عکاس یا گرافیست در ابتدا باید خوب دیدن را بلد باشد. وقتی یک عکاس دیدن را بلد نیست ، دیگر چه فرقی دارد که دوربیناش آنالوگ باشد یا دیجیتال".
به نقل از:http://hoonarmand.mihanblog.com
خوب . پس باید برگردیم سر خونه اول خودمون که آیا کسانی که در حیطه گرافیک کاغذی استاد هستند چقدر میتونن در حیطه گرافیک وبی صاحب نظر باشن؟
۴- و مورد آخر اینکه هیچ زمانی برای تغییر سایت فعلی به سایت جدید اعلام نشده و مهمتر از همه اینکه موضوع اصلی یعنی بعد فنی طراحی سایت اصلا دیده نشده. اصولا وقتی صحبت از طراحی وب سایت به میون میاد منظور همه چیز اون هست هم بعد گرافیکی و هم بعد فنی.
خوب بود دوستان بزرگوار که برای فقط گرافیک سایت مسابقه گذاشتن یه کم دور اندیشی بیشتری داشتن و برای طراحی هنری و فنی سایت در آن واحد فراخوان یا مسابقه میذاشتن.اینکه سایت قراره با چه زبان و فرمتی طراحی بشه......دارای چه قابلیتهائی باشه و چه امکاناتی در خودش داره؟
اینکه با گول زدن خودمون فقط به فکر رنگ و لعاب کار باشیم به نظرم بیراهه رفتن مگه اینکه از قبل فکر اینجا هم شده باشه چون مطمئناً در کنار اشکان افشاری و همسر گرامی ایشون به عنوان گرافیست،باید طراح فنی هم وجود داشته باشه که به درستی همه اجزاء رو کنار هم ردیف کنه و صد البته این کار چندان راحت نخواهد بود.
۵- و مورد آخر هم در مورد جایزه کار.سکه بسیار زیبائی به عنوان هدیه در نظر گرفته شده و طرحی قشنگی برروی اون کار شده.....بد نبود در مورد سکه هم کمی اطلاعات به بییننده عکس مثل وزنش،آلیاژش،عیارش و .... داده میشد.به هرحال چیزای جذاب اطلاعات کامل رو هم میطلبه.
شاد باشید.
بعد از یه مدت که به خاطری یه مشکل احمقانه که در اثر گرفتن آنفولازا ( به افغانی یا عربیش کاری ندارم ) نصیبم شد و هنوز هم ولم نکرده ..تونستم دوباره اینجا بیام و مطلب بنویسم.
اول از همه میخوام از شهرام تشکر کنم که توی این ۳ - ۴ هفته با مهربانی و لطف خودش حسابی شرمندم کرد و بابت همه نگرانی هاش و سراغ گرفتناش از من صمیمانه ازش سپاسگزارم.
توی این ۲ هفته چند تا اتفاق مهم افتاد:
۱- مراسم انتخاب برنده مسابقه طراحی سایت یتااهو برگزار شد. اما تا این لحظه هیچگونه خبری مبنی بر برنده این مسابقه...تعداد شرکت کنندگان و اسامی اونها....اسامی داوران....جایزه داده شده و کلا تمام مسائلی که در حواشی این قضیه اتفاق افتاده بود ارائه نشده.امیدوارم که بخش روابط عمومی و اطلاع رسانی سایت همت کنه و این اخبار و اطلاعات رو روی سایت یتااهو قراربده.
۲- مسافرت به جنوب که قراربود با اون کیفیت انجام بشه ( توی مطلب قبلی نوشتم ) به حد نصاب نرسید و کنسل شد.من فقط یه توصیه دوستانه به کسانی که این تور ها یا مسافرت های کوتاه رو توی سایت برنامه ریزی میکنن دارم:سفر به خودی خود دارای ارزش و جایگاهی هست که وقتی برای اون برنامه ریزی صورت بگیره و اگر درست اینکار انجام بشه چنان تاثیر شگرفی برروی روح و روان انسان میزاره که شاید هیچ فعالیت دیگه ای نتونه این اثر رو داشته باشه.طبیعتاْ وقتی چند نفر برای برنامه ریزی یک سفر دور هم جمع میشن باید به مسائلی مثل: مقصد سفر و شرایط اقلیمی اون..زمان سفر...شرایط همسفران و مکان اسکان اونها و به تعبیری خورد و خوراک اونها شدیداْ توجه کنن.به نظر من سفر به جنوب بسیار مفرح و رویائی هست چون شهرهای جنوبی ایران هر کدومشون زیبائی و جزابیتهائی دارن که توی کمتر شهری از ایران فابل مشاهده هستن...اما اینکه سفری ۴-۵ روزه در بهمن ماه اونهم با اوتوبوس و اونم به مقصد پذیرشگاه به نظر من توهین به مسافرین این سفر هست چون این شرایط برای سفر به مکانی که بالای ۱۸ ساعت با تهران ( در شرایط رانندگی ایده آل ) فاصله داره و با اون شرایط آب و هوائی اصلا مناسب نیست.
به جهت اطلاع بهترین زمان سفر به شهرهای جنوبی ایران از ۲۵ اسفند تا اوایل خرداد ماهه و بهترین وسیله برای اینگونه تور های قطار.مسافر خونه های بسیار مناسب و هتل های کم هزینه هم برای یه اتوبوس مسافر از پذیرشگاه خیلی مناسبتره.
۳- امروز جشن اسفندگانه.سایت یتااهو روز جمعه ۲۷ بهمن در تالار خسروی قرار بود به همین مناسبت برنامه ای رو اجرا کنه که من فقط میدونم برگزار شده و از چند و چون اون به علت عدم اطلاع رسانی مناسب بی اطلاع هستم.ولی اصل کار بسیار زیبا و مناسب بوده.
من همینجا این روز رو به همه مادر ها و زنان ایرانی تبریک میگم.
۴- پدرام دوست تپل و عزیز من به مطالب من شدیداْ اعتراض کرده.......با یادآوری اینکه فشار خون وعصبی شدن برای افراد تپل ( نه چاق ) مپل من و پدرام اصلا خوب نیست...به پدرام توصیه میکنم که سعه صدر داشته باشه و خیلی تند نره.اگه اعتراضی به هر قسمتی از صحبتها و نظرات من داره مشخصاْ بگه تا بتونم توضیحی اگر هست بدم.چون با شلوغ کردن و پراکنده گوئی به جائی نمیرسیم.البته اگه توی این مدت اون ادم منطقی و معقولی که من میشناختم تغییر نکرده باشه .راستی پدرام جان از زاهدان چه خبر؟
یه مطلبی رو دوستی برام فرستاده بود.به خاطر مناسبتی که با امروز داره اینجا نقل میکنم امیدورام بخونین و لذت ببرین
مطلب اول:
جشن سده مبارک.
انگار میشد چنین روزی رو از مدتها قبل تجسم کرد.درست از همون وقتها که زمزمه ملی شدن جشن سده بلند شده بود.
همیشه یه ندائی بهم میگفت ملی شدن چیزا همیشه خوب نیستن.وقتی یه چیزی ملی میشه دیگه توی سطح کلان باید بهش نگاه کرد.همین نگاهها هم یه وقتائی باعث میشه اون چیز از درجه و شان خودش بیاد پائین و یا حتی نابود بشه.
جش سده دیروز دهم بهمن ماه در آدریان تهران برگزار شد.
ولی چه محقرانه.
راستی اگه جشن سده ملی نشده بود دیروز همه مون توی کوشک ورجاورند و دور همیمه همیشگی نبودیم؟
*******
مطلب دوم:
دیروز مهلت ارسال آثار طراحی وب سایت یتااهو به پایان رسید.
قراره امشب در محل هفته نامه امرداد!!!!!!!!!!!!! در این مورد تصمیم گیری بشه.
به من هم اطلاع داده شد که به این جلسه برم. ولی از بخت بد من و یا از بخت خوش دوستانی که اونجا هستن من یک هفته ای هست که صدام رفته خیلی مهم نیست ولی نمیتونم حرف بزنم و خوب وقتی نتونم حرف بزنم کاری ازم برنمیاد که بخوام برم......
ولی چند تا نکته که فعلا به ذهنم میرسه:
۱- چرا در دفتر امرداد؟؟؟؟؟مگه سایت جا و مکان نداره؟ و یا اینکه با اینهمه اهن و تلپ...توی این همه وقت از جور کردن یه سرپناه واسه خودش عاجز مونده؟؟
۲- چرا این کار داده بی سروصدا انجام میشه؟ مگه قرار نبود از اساتید خبره برای تصمیم گیری در نتایج استفاده بشه؟
۳- چرا حتی به آگهی خشک و خالی برای تشکر از کسانی که طرح ارسال کردن و یا ذکر نامهاشون در سایت خبری نیست؟؟؟؟
۴- چرا تعداد کارهای رسیده به سایت اعلام نشده و یا حتی اسمی از طراحانشون به میون نیومده؟
۵-چرا سکه مورد بحث که متاسفانه غیرواقعی هست و قراربوده به برنده اهدا بشه هنوز ضرب و یا تهیه نشده؟
....امیدوارم هرچه زودتر به جواب این چرا ها برسیم.
راستی یه چرا دیگه مونده:
چرا سایت یتااهو درباره مهمترین رویداد این چند روز یعنی جشن سده تا این لحظه هیچ مطلبی توی سایت نذاشته؟
به این میگین مدیریت صحیح و بی نقص
درضمن دوستانی که تمایل دارن ۱۷ - ۱۸ ساعت با اتوبوس برن جنوب ایران بجنبن. اینم از شاهکارهای دوستانی هست که توی یتااهو به جای کار فرهنگی و اطلاع رسانی کارهای عام المنفعه و درآمدزا انجام میدن
شاد باشید.
دوستان مهربان بدون یه تشکر خشک و خالی آگهی یتااهو توی سایت انجمن رو تصحیح کردن.
خوب اشکال نداره ....به قولی ضرر رو از هرجا بگیره منفعته.....
ما تذکر میدیم....دوستان بی سروصدا گوش میکنن و کارشونو تصحیح میکنن......
خوبیش اینکه گوش به حرف میکنن
تشکرش هم صدقه سری ما....خیلی مهم نیست.
اشکالی که نداره نه؟
توی مطلب قبلی از Bimarz اسم بردم.یک مجموعه که به همت دو تا از بچه های دوستداشتنی زرتشتی،آقایان رستم شهریاری و بابک سلامتی ( سردبیر نشریه امرداد ) و دوسه تا از دیگر دوستان راه اندازی شد.یه مجموعه ای که سعی داشت توی وادی وب و طراحی و پیاده سازی سایت های اینترنتی و همچنین تجارت الکترونیک فعالیت کنه.
این مجموعه یا فراز و نشیبهای زیادی روبه رو شد ولی کم کم تونست با چند تا کار مناسب و حرفه ای که به انجام رسوند اسم خودش رو توی این صنف به خیلیها بشناسونه و روی اونا به عنوان یه مجموعه حرفه ای حساب کنن.
امروز سایتی رو دیدم که به خودم بالیدم که این بچه ها تونستن برای مهمترین ارگان رسمی زرتشتیان ایران،یعنی انجمن زرتشتیان تهران کاری رو انجام بدن کارستان.
ازتون خواهش میکنم حتما یه سری به این سایت بزنین و در کنار استفاده از مطالب اون از طراحی و پیاده سازی مناسب سایت لذت ببرین.
این سایت دقیقا نمونه ای از خروار هست.
ای کاش دوستان یتااهوئی دلشون میخواست به سایت کمکی بکنن و با استفاده از این پتانسیل های فراوان آبروی شاید از دست رفته سایت رو به اون برگردونن.
ای کاش.
اما....
توی همین سایت گرانقدر یه گاف گنده هست و متاسفانه اون گاف هم مربوط به همین سایت یتااهو طفلکیه.
باباجان اون آگهی رو بردارین ....یا لااقل مثل خود سایت یتااهو تاریخ ارسال آثار رو درست کنین.امروز که ۲۴ دیماه هست تاریخ مهلت آثار توی سایت رسمی انجمن زرتشتیان تهران ۲۴ آذرماه ۸۵ قید شده.
و یک مشکل دیگر که خیلی تازگی هم ندارد عدم به روز شدن سروقت این سایت میباشد.
تا مطلب بعد .....
شاد باشید و ماندگار
خوب به سلامتی دوباره سایت وزین یتااهو به روز شد و دوستدارانش رو از بی خبری درآورد.من واقعا موندم متحیر...نه خداوکیلی اینهمه احترام به مخاطب از طرف این سایت منو کشته.یه وقتائی آدم توی این دنیای بزرگ وب چیزائی میبینه که همینجوری چهارشاخ میمونه.
ماشالا این اسم سایت اطلاع رسانی رو هم که یتااهو یدک میکشه که دیگه نور علی نوره.
یکی نیست پیدا بشه به این دوستان بگه بابا شماها مگه درحال تغییر و تحول نبودین؟ مگه اون بنده خدائی که براتون کار هاستینگ سایت رو انجام میده ( که من به عنوان یه برادر و بزرگترخودم همیشه بهشون احترام میزارم و اینم بگم که اگه ایشون نبودن منم هیچوقت نمیتونستیم توی این دنیای اینترنتی بزارم ) در حال منتقل کردن اطلاعات نبوده؟ خوب جان من عزیز من گذاشتن یکدونه صفحه به جهت امر اطلاع رسانی به جای صفحه اول سایت و نوشتن ۲ خط برروی اون و اطلاع دادن این جریان که کسی رو نمیکشت.میکشت ؟
اینم از اون کارای شاهکار که نتیجه مدیریت خلاقانه دوستانه.
بگذریم.
این داستان دنباله دار فراخوان هم که خداروشکر ادامه دار شده ( یاد اوشین افتادم ) ماشالا اینقده استقبال زیاد بوده که تا بهمن هم تمدید کردن.خوب بشینیم و ببینیم آخر و عاقبت این فراخوان با اون جایزه ( که به قول شهریار خالی بندی و از سکه خبری نیست ) جذابش به کجا میرسه.
دیدم بد نیست یه کم اطلاعات راجع به این جای جدید که ظاهراً به ناچار یتااهو به اونجا منتقل شده بهتون بدم.( البته لان دیگه بچه هائی هم که میرن کودکستان به راحتی میتونن این اطلاعات رو بدست بیارن ولی خوب منم دل دارم دیگه نه؟ میزارم واسه دوتائی که اینترنت ندارن
)
سایت در حال حاضر اینجاست:
Current Registrar: BULKREGISTER, LLC
IP Address: 83.142.228.136
IP Location: UKUNITED KINGDOM
Server Type: IIS 5
Secure: No
E-commerce: No
Traffic Ranking: Not available
NetType: Allocated to RIPE NCC
NameServer: NS-PRI.RIPE.NET
NameServer: SEC1.APNIC.NET
NameServer: SEC3.APNIC.NET
NameServer: SUNIC.SUNET.SE
NameServer: TINNIE.ARIN.NET
NameServer: NS3.NIC.FR
Comment: These addresses have been further assigned to users in
Comment: the RIPE NCC region. Contact information can be found in
Comment: RegDate: 2003-11-17
Updated: 2004-03-16
خوب به سلامتی.
نمیدونم چرا یاد فیلم کیف انگلیسی افتادم.
اگه خواستین راجه به شرکتش اطلاعات بدست بیارین میتونین یه سری بزنین اینجا:
http://www.rapidswitch.com
RapidSwitch is a UK ISP specialising in network services.
We have an extensive London MAN (metro-area network) connecting our five POPs together. We are a market leader in offering IP transit and other connectivity services in the UK.
حالا سوال:
چرا گزینه Traffic Ranking رو واستون فعال نکردن؟
چرا حالا که سایت خواسته و یا ناخواسته جابجا شد نخواستین که سایت از طریق شرکتی مثل بیمرز که هم دوستانی رو که در اونجا مشغول به فعالیت هستند میشناسین و هم کارشون بد نیست و هم میشه با کمک اونا وضعیت سایت رو بهتر کرد اینکار رو نکردین؟
مگر غیر از اینه که نمیذارن هرکاری دوست دارین با یتااهو بکنین؟
مگر نه اینکه طناب هدایت کننده سایت دست دیگریه ؟
مگر نه اینکه اختیار جاهای مهمی از سایت دست شما نیست؟
پس خواهشان اینهمه دم از منم منم و اینکه چونان میکنیم و چنان میکنیم نزنید و سعی کنید با مخاطبان خود هم رو راست باشید.
آهان..داشت بادم میرفت.یه چیز دیگه اینکه صرف هزینه 5.95$ برای نگه داری سایت خیلی مناسبه نه؟ پس حالا میتونین بدون نگرانی درآمد های سایت رو خرج بهینه سازی اون بکنین و حداقل با کمک گرفتن از یکی دونفر برنامه نویس و گرافیست کاربلد ( و نه تحمیلی ) شرایط ظاهری سایت رو بهتر از گذشته بکنید.
به امید اون روز.
شاد باشید و سربلند.
امروز شنبه ۹ دیماهه.ساعت نزدیکای ۸ شب. دلم بدجوری گرفته.
رفته بودم یه سر به سایت یتااهو بزنم که ببینم بالاخره اون آگهی سرکاری رو برداشتن یا نه.از آگهی خبری نبود ولی به جاش چیزی رو دیدم که جیگرم آتیش گرفت:
آقایون و خانومهای محترم که فقط تا نوک دماغتون رو ملاحظه میکنید ما الان در دهمین ماه از سال هستیم.
آخه اینقدر بی توجهی رو چطوری میتونین توجیه کنین؟؟؟؟؟؟
بالای سایت نوشته شده بود:
تازههای سایت تاریخ به روزآوری روز دی به مهر از ماه تیر 3744زرتشتی 12/04/1385 |
تازههای سایت تاریخ به روزآوری روز دی به مهر از ماه تیر 3744زرتشتی 12/04/1385 |
دین زرتشتی |
مکانهای مقدس زرتشتیان کرمان |
تاریخ |
------- |
فرزانگان |
------- |
ادبیات |
به مناسبت 18 تیرماه سالروز سلمان ساوجی (ساوهای) چکامهسرای سدهی هشتم |
هنر |
------- |
گفتگو |
------- |
دست همگی بخصوص مدیرن سایت خیلی خیلی درد نکنه واقعا گل کاشتین.
خوب به سلامتی شب چله هم اومد و رفت و جاتون خالی به من که خیلی خیلی خوش گذشت.شاید به این خاطر بود که امسال شب چله واسه من خیلی متفاوت تر از سالهای گذشته بود.امیدوارم به همه شما هم خوش گذشته باشه.
بگذریم.
این دوستان سایتی مثل اینکه خیال ندارن که اون آگهی کذائی رو که مهلت ارسال آثار رو تا ۲۴ آذر ماه (البته ۲۴ آذر ۸۵ نه ۸۶
) بیان کرده بردارن.این واقعا باعث شرمندگی که همه اونائی که به سایت مراجعه کردن و اینقدر بی نظمی و بی توجهی در واقع توهینی به شعور و فهم مخاطب هست رو میبینن.
آهای...اون دوستانی که تا حرفی زده میشه جبهه میگیرن و هرچی که لایق خودشونه به زبون میارن....بفرمائین . این مشت نمونه خروار.اگه دلتون واسه سایت میسوخت اینجوری با آبروش بازی نمیکردین که بیش از پیش ثابت بشه یتااهو مدیریت مناسبی علیرغم همه های و هویا دور و برش نداره.
امیدوارم که حداقل یه دلسوزی پیدا بشه این آگهی رو از روی صفحه اول سایت برداره تا یتااهو بیشتر از این مورد مضحکه قرار نگیره.
یه نظری از طرف دوست خوب و نازنینم شهریار (هرچند استقلالی بودنش یه وقتائی باعث دل پیچه میشه ) روی ۲ تا مطلب پائین تر گذاشته شده بود که بد جوری هم منو شوکه کرد و هم ناراحت.
واقعاْ امیدوارم این الکی سالاری هائی که توی سایت وجود داره جای خودش رو به شایسته سالاری بده.
در ضمن اون آدمهائی که کلشونو مثل کبک تو برف کردن و فکر میکنن همه کاره هستن بدونن که دیر یا زود باید جواب خیلی چیزا رو پس بدن.
این عین نوشته شهریار دوست خوبمه:
تپشهای قلبم را به باور خاطره هایم پیوند می زنم،و سرزمینی را که همزاد با خاک است و کهن تر از تاریخ ، برای نوباوگان خاک و تازه به دوران رسیدگان تاریخ زمزمه می کنم .
زمزمه می کنم که :
من از نسل شب شکنان روزگارم ،
من از نسل نورآفرینان پاک ،
از سلاله پاک آریائیان بردبارم ،
منم میراث هزار ساله زمین ،
همان ازشرق تا غرب گسترده آغوش ،
همان پیام آور مهر و دوستی ،
همان گرفته در فش آشتی بر دوش
نه خود ستیزم ، نه دیگر ستیز
مرا و یادگاران مرا به نیکی یادآر
که یادگار یادگاران من ، همه شادی است و شادمانی ؛
. . .
شب است و گیتی غرق در سیاهی
شب بلند است و سیاهی پایدار ، ولی
باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ما را ، از تاریکی می رهاند
و از دل شبهای چله ، جشن مهر و روشنایی به ما ارمغان می رساند
تیرگی هاتان در دل نور خاموش باد ،
شب چله را به نور قرنها قدمت جاری نگه داریم . . . .
رویش گیاهان در فروردین، خرمی و سبزی را در اردیبهشت فراهم می آورد تا خرداد، خوراک دهد و در تیر این خوراک بین مردم تقسیم گردد. مرداد را تا رسیدن میوه ها صبر کن و در شهریور به جای پرداخت سهم پادشاهان، نیازمندان را یاری ده، جشن محبت را در مهر برپا کن و قدر آب را نه فقط در آبان بلکه همیشه بدان و در آخرین شب آذر، جشن بلندترین شب سال، جشن تولد مهر را در کنار گرمی آتش و خانواده برپا کن... فصل، ماهها و رنگها گذر کردند و همگی حاکی از چرخش زمان و روزگارند....فرهنگ کهن ایرانی، گره خورده با شکر دائم نعمت های او در فصل های مختلف سال است، دانش سرشار مردمان ایران زمین از آنچه می خوردندو می آشامیدند وشناخت زیبایی های فصل ها، رنگها و محصولاتشان در جشن های جاودانه ایرانیان در فصول مختلف، متجلی است.ایرانیان باستان همواره و در هر فصلی از سال به بهانه ای زیبا، نعمت های آفریدگارشان را شکر می کردند، یکی از همین بهانه های زیبا یلداست، بهانه ای برای شکر خورشید و گرما و محصولات کشاروزی، بهانه ای برای امیدواربودن به محصولات سال آینده. فصل سرما کم کم قدرت می گیرد و مسلماً انسان باید متناسب با محیط و شرایط آب و هوایی جدید به فکر چاره ای برای رهیدن از گزند سرما باشد.
منابع:http://kasravafadari.blogsky.com
http://www.tebyan.net/Index.aspx?pid=14597