حکایت غریبیست!
داستان ندانستن و ندانستن این نداستن و نکردن کوچکترین سعی برای دانستن آن نادانسته.
اینکه کسانی که ادعای دانستن میکنند و در عمل هیچ نمیدانند.
چند روزی است که دوستان نشسته بر مسند به تکاپو افتاده اند تا توصیه ۳ سال گذشته من را به کاربندند و تغییر بدهند آنچه را که باید در سایت یتااهو تغییر میداندند و ندادند تا به امروز که با ادله و جوابهای سربالای صاحبانی که شاید باشند و شاید هم نباشند مواجه شدند و سردرگم.
و بدتر از همه نقل قول خنده داری که صاحب منصبان به خورد دیگران در جلسات سایت میدهند.
و نمیدانند که مرغی که از قفس پرید شاید دیگر برنگردد.
و نمیدانند که گاهی خیلی زود دیر میشود.
و راه هنوز هست برای جبران مکافات ولی کاردان میخواهد و نه عالم نمای بی دانش.
و اگر بخواهند......اگر...